از اونجایی که امشب شبه هالویینه یه فانتزی تو فکرم :
اول دوست دخترم واسه شام دعوت کنم خونه :|
بعد که اوومد با یه لباس ترسناک بترسونمش
بعدش که فهمید منم با یه چاقو تیکه تیکش کنم بزارمش تو پلاستیک زباله مشکی
بعدش سوار قایق بشم برم وست دریا بندازمش تو آب
بعد جالب ترش اون موقه میشه که فردا تو اون زباله دونیه ماشینا همکارات پیداش کنن
آدم فهمیده به تو میگن
چه رمانتیک :)
اره